جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

این دنیا  

سرزمین واژه های وارونه است

جایی که گنج " جنگ " میشود

درمان " نامرد " میشود

قهقه " هق هق " میشود

اما دزد همان " دزد" است

درد همان " درد " است

و گرگ همان " گرگ

پروردگارا  

به من بیاموز دوست بدارم کسانی راکه دوستم ندارند ..عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند...بگریم برای کسانی که هرگز غمم را نخوردند...به من بیاموز لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند... محبت کنم به کسانی که محبتی درحقم نکردند

بعضی وقتا   

یه جاهایی  

یه چیزایی 

یه مسایلی 

رو میبینم 

که با خودم میگم  

چه خوب بود اگه ما آدما هم برای خودمون یه رابین هود داشتیم  

مگه نه  

شاید هم داریم و ما نمی بینیم 

شاید هم در آینده خواهیم داشت  

دهانم از حرف پر است ! اما با دهان پر ، که نمی شود حرف زد !! 

امیدوارم که تو این شبا  

شبهای محرم  

شبهای حسینی 

مشکلات و گرفتاری هامون باعث نشه  

که فقط به فکر خودمون باشیم  

دیگران هم هستن  

اونها هم به اندازه ما ها محتاج هستن  

گرفتارند  

تقریبا بیشترین گرفتاری ما از سر نبود پوله  

نمیدونم   

بودش یه جور نبودش هم یه جور 

بود و نبودش مشکل سازه  

به نظر من بیشتر این مایه دارا و پولدارا خسیس و بی محبتند  

ولش کن مهم نیس 

انشالا که خدا خودش برای اونایی که ندارن  و محتاجن بسازه

ولی تو را خدا   

تو این شبا

اگه دلتون حسینی شد  

اگه دلتون شکست 

برای سلامتی و شفای مریضان و بیماران سرطانی 

اون دسته از کسانی که التماس دعا گفتن  خیلی دعا کنید  

برای من هم حتما دعا کنید 

انشالا که خدا خودش این عزاداری های ما رو قبول کنه   

هرچند این گریه ها و عزاداری ها در شان و منزلت اقامون  

 نیس  

هرچند که این اشکایی که میریزیم از سر بدبختی و مشکلاتمونه  

هرچند که این مداحی ها ممکنه از سر ریا  

و سینه زنی و زنجیرزنی ها از روی خودنمایی باشه  

تو را خدا یادتون نره 

دعا و التماس دعاها رو یادتون نره 

در پناه حق  

موفق و موید باشید

ماه محرم هم اومد  

بعضی وقتا چقده زود میگذره  

انگار همین دیروز بود  

نمیدونم هرچی سال میگذره از لطف و صفای عیدها و مراسم ها  

کم میشه  

دیگه عزاداری ها  

این مداحی ها  

این گریه و ناله ها

بوی محرمی 

که در اون آقا امام حسین کشته شده 

رو نمیده

شاید هم من اینجوری حس میکنم   

گذشت اون زمونا  

ای کاش بعضی ها بعضی وقتها  

حرمت امام حسین و حسینیه و ریش سفیدا رو نگه میداشتن  

نمیدونم حسینیه ها شده میدون جنگ و رقابت  

درک نمیکنم  

حسین جان  

ببخش 

من شرمنده میشم  

واقعا عصبانی میشم از این طومار نوشتن و خودخواهی 

خودت جوابشونو بده  

آیا تو راضی هستی ؟ 

هنوز از راه نرسیده میخان جا بگیرن  

میخان امضا جمع کنن 

آقاجون   

خودت میبینی 

خودت یه کاری کن  

این آدما همشون دستشون تو یه کاسه هم نه بهتره بگیم توی کاسه های همدیگه هستش  

نمیدونم آخرش که چی  

به چی میرسن  

عموجون  

نگران نباش تو همه ی کارهاتو از روی خیر و صلاح و بدون منت و چشمداشت انجام دادی 

بسپار به خودش