روی دستش پسرش رفت، ولی قولش نه...
نیزه ها تا جگرش رفت ،ولی قولش نه...
این چه خورشید غریبیست که با حال نزار...
پای نعش قمرش رفت،ولی قولش نه...
شیرمردی که در آن واقعه 72 بار...
دست غم بر کمرش رفت ولی قولش نه...
هر طرف می نگری ، نام حسین است و حسین...
ای دمش گرم ، سرش رفت ولی قولش نه...!!!
سلام
خوبین انشالله
امشب یاسین یادتون نره
برای کسانیکه دستشون از دنیا کوتاهه از جمله اموات بنده هم یه فاتحه قرائت بفرمایید
ممنون
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
یاعلی[گل]
سر تو از سر نیزه به من توان می داد
امید بر دل مجروح بی کسان می داد
خودت که از سر نیزه به چشم خود دیدی
کنیزکی به یتیم تو خرده نان می داد
نماز جمعه کوفه شلوغ بود آن روز
گمان کنم که علی اکبرت اذان می داد
میان مجلس شان از کنیز تا گفتند:
سکینه دخترت از ترس داشت جان می داد
برای خوش گذرانی، یزید در مجلس
مدال نیزه زنی را که بر سنان می داد...
...رقیه دختر دردانه داشت دق می کرد
دوباره رأس اباالفضل را نشان می داد
هزار مرتبه گفتم نخوان عزیز دلم!
تو خواندی و صله ات را به خیزران می داد
همین که چوب جفا بر لبان تو می خورد
بدان که خواهر تو سخت امتحان می داد
نبودن تو ز یک سو و ضربۀ زنجیر
به جسم خواهر تو درد استخوان می داد
(مهدی نظری)
سلام بر شما
سی و پنجمین بار سوره یاسین را در دومین روز از ماه صفر بعد از نماز مغرب و عشا قرائت میکنیم
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم اشف کل مریض
التماس دعا
یاعلی