ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
جوانک درست روبرویم نشسته بود.
سیم هدفون را دیدم که از گوشش تا تویکیفش ادامه داشت.
چشمانش را در برابر نور آفتاب بسته و سرش را به میله صندلی تکیه داده بود.
نگاهی به اطراف انداختم.
اولین چیزی که چشمم را گرفت بقچه زرشکی رنگ کهنه ای بود
که روی پله اتوبوس گذاشته شد.
پیرمرد پایش را روی پله اول گذاشت.
میله های دو طرف در را گرفت و خود را بالا کشید.
بعد بقچه را روی کف اتوبوس رها کرد و یک پله دیگر . . .
بقچه را برداشت و با قدی که اول گمان کردم به خاطر بالا آمدن از پله ها
خمیده است لحظاتی ایستاد و اطرافش را نگاه کرد.
کتش که زمانی قهوه ای رنگ بود حالا وصله های بسیار داشت،
کفش هایش لبخند تلخی بر لب داشتند.
دست پینه بسته اش را به میله اتوبوس گرفت.
بقچه زرشکی رنگ کهنه آرام آرام می لرزید.
مرد از جایش بلند شد.
خاکستری موقر موهایش زیر نور آفتاب برق می زد.
آرام بازوی پیرمرد را گرفت و او را روی صندلی نشاند.
جوانک هنوز با چشمان بسته آهنگ گوش می داد. . .
چشم دل لازم است بعضی مواقع
به نام یزدان پاک
سلام بر رمانتیک
برایت دعا می کنم
هر بار که پرنده ای می بینم،
هر بار که مردم بی تفاوت از کنارم می گذرند
و هر بار که نفس می کشم
برایت دعا می کنم،
تا به آن چه می خواهی برسی.
سلام .
خیلی عالی بود.موفق باشی.
اگر دوست داشتی به منم سریبزن
یه شعر آپ کردم مخصوص واسه لا جرز دیوار
دعوتی
سلااام...
خیلی قشنگ بووود مرسی....
سوختن با تو به پروانه شدن می ارزد
عشق این بار به دیوانه شدن می ارزد
گرچه خاکسترم و همسفر باد ولی..
جستجوی تو به بیخانه شدن می ارزد
من آپم بیا و نظرتو بگو
توجه توجه
بعد چهارم وبلاگ من این بار گوشتان را نوازش
خواهد کرد
با صدای فرهاد مهراد
ایها الناس وبلاگ تکونی کردم...
سلام
لحظه نابی رو تصویرسازی کردی
مرسی
یه وبلاگ نوپا زاییدم
حالشو بپرس
مرسی