جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

ماه محرم هم اومد  

بعضی وقتا چقده زود میگذره  

انگار همین دیروز بود  

نمیدونم هرچی سال میگذره از لطف و صفای عیدها و مراسم ها  

کم میشه  

دیگه عزاداری ها  

این مداحی ها  

این گریه و ناله ها

بوی محرمی 

که در اون آقا امام حسین کشته شده 

رو نمیده

شاید هم من اینجوری حس میکنم   

گذشت اون زمونا  

ای کاش بعضی ها بعضی وقتها  

حرمت امام حسین و حسینیه و ریش سفیدا رو نگه میداشتن  

نمیدونم حسینیه ها شده میدون جنگ و رقابت  

درک نمیکنم  

حسین جان  

ببخش 

من شرمنده میشم  

واقعا عصبانی میشم از این طومار نوشتن و خودخواهی 

خودت جوابشونو بده  

آیا تو راضی هستی ؟ 

هنوز از راه نرسیده میخان جا بگیرن  

میخان امضا جمع کنن 

آقاجون   

خودت میبینی 

خودت یه کاری کن  

این آدما همشون دستشون تو یه کاسه هم نه بهتره بگیم توی کاسه های همدیگه هستش  

نمیدونم آخرش که چی  

به چی میرسن  

عموجون  

نگران نباش تو همه ی کارهاتو از روی خیر و صلاح و بدون منت و چشمداشت انجام دادی 

بسپار به خودش 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد