ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | |||
5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 |
12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 |
19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 |
26 | 27 | 28 | 29 |
همیشه با بودن علی بساط خنده جور بود. هر جا می رفت، تا همه
را از خنده
روده بر نمی کرد دست بردار نبود. یک بار می گفت:
دیشب حال خدا را کردم تو قوطی.. نصف شب بلند شدم، یک
وضوی
محکم گرفتم، عطر و گلاب زدم و سجاده رو پهن کردم، بعد تخت
گرفتم
خوابیدم تا صبح..تنها چیزی که بهش نمی خورد معنویت بود.
هر
وقت برای نماز شب بیدارش می کردیم می گفت:
قرصش را خورده ام و می
خوابید..
*
دو ساعت مانده بود تا اذان صبح. کورمال کور مال می رفتم
برای تجدید وضو
که یک دفعه افتادم توی یک چاله و صدای آخ کسی خواب را از سرم
پراند..
داشتم از تعجب شاخ در می آوردم. علی بود.. برای خودش قبری کنده
بود.
و... قسمم داد که تا زنده است رازش را برای کسی نگویم . یک ربع مانده
به
اذان صبح وارد چادر می شد و می خوابید و ما همیشه فکر می
کردیم...
*
همیشه می گفت: از این ترکش های نازک نارنجی خوشم نمی
آید.
دوست دارم به عشق امام حسین یک تیر بخورد اینجا
و سه ساعت دست و
پا بزنم تا مهمون اربابم بشم تو کربلا ..
و با دست حنجره اش را نشان می
داد..
سر آخر، تو کربلای یک فقط یک تیر خورد ..
آن هم درست به حنجره
اش...
زمان گرفتیم..
سه ساعت دست و پا می زد...
یا
انیس من لا انیس له
برگرفته شده از
وبلاگ
http://shahid-hasan-taheri.blogfa.com/
التماس دعا
سلام بر شما
خوبین انشالله
امشب دوازدهمین بار سوره یاسین رو قرائت میکنیم
ضمننا به روزم
خوشحال میشم سر بزنین
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
یاعلی
ای مسافر موعود! دستم از دامان تو دور است و چشمم در حسرت دیدارت اشکبار.اما به قلبم نزدیک ترین هستی، قلبی که با هر تپش نام تو را فریاد می زند.قله ها در برابر بلندای نام تو ای مهدی سر به زیرند و دریاها در پیش دریای مهربانی تو چشمه هایی تشنه، آینه ها در انتظار دیدنت غربت آدینه ها را قاب می گیرند و گل ها به شوق همسایه شدن با تو خوشبوترین جامه هایشان را بر تن می کنند بیا که پنجره چشمانمان را به بغض ترکیده آسمان بگشایی
پلک گشودی و آفتاب از نگاه روشنت، طلوع کرد. کودک دلبند حسین ، خدا میخواست تا دنیا دوباره محمد صلیاللهعلیه وآله را به تماشا بنشیند در رفتار و گفتار تو. هر تکان گاهوارهات، قلب زمان را میلرزاند؛ که تو یک قدم به کربلا نزدیکتر میشوی. از دامان لیلا، چون واقعهای بزرگ بر میخیزی و دنیا را، به شوری عاشقانه فرا میخوانی. کربلا، دیری است قدمهایت را به انتظار نشسته است. تکیه بر گامهای استواری و غیرت تو دارند، ستونهای خیام عشق.علی جان، ای مؤذّن اذان سرخ شهادت در گستره ظهری شورانگیز. تو عشق را تفسیر کردی؛ آن لحظه که قدم بر میدان نبرد نهادی.شنیدهام هیچ کس تیغی از غلاف بیرون نکشید.گمان کردند رسول خدا صلیاللهعلیهوآله به میدان آمد؛ مگر نه این که تو شبیهترین فرد به پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله بودی؟ صدایت، خاک را بارور کرد.صدایت، در کنگره افلاک پیچید؛ انا علی بن الحسین بن علی بن ابیطالب و این یعنی عشق؛ یعنی اصالت.صدای گامهای عشق است که در هفت آسمان پیچید. قنداقهای از نور، در آغوش حسین است و حسین ، مشتاق دیدار جدّ بزرگوارش، محمد در چهره زیبای کودک. میلاد تلاقی دو نور در یک آینه، تکثیر دو اقیانوس، حضرت علی اکبر علیهالسلام ، مبارک...
..............................................................
اللهم عجل لولیک الفرج مولانا صاحب العصر و الزمان...
دلهایتان شوریده نینوا ... یازهرا....
سلام دوست خوبم ممنون از حضورت
هر مطلبی رو خواستی میتونی برداری
در مورد یاسین اشکال نداره به جای هفته پیش هم بخون
برای منم خیلی دعا کن خیلی