جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

صدای پای محرم می آید

دوباه سر کوچه مان پرچم عزا آویختند

وباز صدای نوحه می آید :

(خدارو شکر محرمتو دوباره دیدم آقا جون )

ومن دوباره هر شب به مهمانی تو می آیم

روضه کوچه ما ساده و بی ریاست

نه غذا می دهند و نه زنها با سر ووضع آنچنانی به هم فخر می فروشند !

ساده وبی ریا مثل حرم خودت !

همان جایی که زیر گنبدش همه حاجتها روا می شود

هما ن جایی که وطن همه آدمهای بی پناهه و می شود نماز را کامل خواند .

همان جایی که حبیب بن مظاهر جدا از سایر یاران خوابیده

وشرط رسیدن به ضریحت گذشتن از ضریح امامزاده ابراهیم است .

همان جایی که تمام اتفاقهای کربلا را دست نخورده نگه داشتند

جای خیمه ها وتل زینبیه و جای افتادن دستان باب الحوائج !

.

.

.

چراغها را خاموش می کنند

زنها گریه می کنند و صدای جیغ کودکی می آید

مادری تمام هول و وحشت کربلا را در آغوش کشیده

و آرام برایش لالایی تشنگی می خواند !

قصه کربلا تا ابد زیر پوست زندگی جاریست

هرجا کودکی از عطش می نالد

یا جوانی دیو نفس را قربان می کند

یا زنی بر مصیبتهای زندگی صبر می کند .

هر جا دنیا برای انسان به آخر می رسد

و روزی صد بار مرگ را از خدا طلب می کند

با خاطره کربلا آرام می گیرد

زیرا که اگر دنیا محل آسایش بود

برای بهترینهای عالم دار بلا وانتقام نمی شد !

ذات دنیا بی وفاست و آدمها ی آن بی وفا تر

دوستان مخلص ویکرنگ بسیار کم هستند

و آنهاییکه تا دم مرگ رهایت نکنند بسیار کمتر !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد