جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

دختری با ظاهری ساده از ایستگاه مترویی در تهران می گذشت

که پسری در پله برقی به او گفت:
«چطوری سیبیلو ؟»
دختر خونسرد، تبسمی کرد و جواب داد:
وقتی تو ابرو بر می داری ، مو رنگ می کنی و گوشواره میندازی، من سبیل می ذارم تا جامعه ، احساس کمبود مرد نداشته باشه  

 

یه روز یه زن و مرد ماشینشون تصادف ناجوری میکنه و هر
 
 دو ماشینبه شدت داغون میشه، ولی هر دو نفر سالم میمونن. 

و- ببین چیکار کردی خانم! ماشینم داغون شده!


– آه چه جالب، شما یه مرد هستید!

مرد با تعجب میگه:

– بله، چطور مگه؟

– چقدر عجیب! همه چیز داغون شده ولی ما دو نفر کاملاً

 سالم هستیم!

– منظورتون چیه؟

– این باید نشونه ای از طرف خدا باشه که اینجوری با هم

ملاقات کنیم و آشنا بشیم! 


مرد با هیجان زیادی میگه:

 – اوه بله، کاملاً موافقم! این حتماً نشونه خوبیه!

 زن دوباره نگاهی به ماشین میکنه و میگه:

 – یه معجزه دیگه! ماشین من کاملاً داغون شده ولی این بطری

  مشروب کاملاً سالمه! این یعنی باید این آشنایی رو

 جشن بگیریم!

 – بله بله، حتماً همینطوره! کاملاً موافقم!

 زن در بطری رو باز میکنه و به طرف مرد تعارف میکنه،

 مرد هم بطری

  رو تا نصف سر میکشه و برمیگردونه به زن.

 ولی زن در بطری رو میبنده و دوباره برمیگردونه به مرد! مرد

  با تعجب میگه:

 – مگه شما نمینوشین؟
 
زن با شیطنت خاصی میگه:

– نه عزیزم، فکر کنم الان بهتره منتظر پلیس باشیم !!!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد