جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

دیروز دوست جونی عزیز و صمیمی و مهربونم بعد یه سالی اومد خونمون   

خب راهش دوره نمیتونه هرروز پاشه بیاد خونمون  

علاوه بر اون یه سری شرایط خاصی داره که اگه هم بخاد دلش نیست بیادش 

خیلی خوشحال شدم که دیدمش بیشتر از اون از احترامی که به خواسته من گذاشت خوشم اومد   

کمتر از سه ساعت با هم بودیم ولی خیلی خوش گذشت  

براش یه عالمه حرف زدم تازه به کمک هم ناهار ساختیم   

عزیزم ممنون از حضورت از حرفات از توجه و محبتت 

انشالله جبران کنم  

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد