جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

جایی برای دلتنگی های من

به توکل نام اعظمت بسم الله

خدایا چه لذت و حس قشنگی داره

 وقتی که چند روزی رو بدون دغدغه ی فکری بدون گرفتاری ها  

بدون غرق شدن در مال دنیا  

یه جایی دنج  

یه گوشه ای  

تو باشی و من 

من باشم و تو  با همدیگه تنها باشیم برای هم باشیم 

تا الان چنین حس قشنگ و لذت رو درک نکردم  

قسمتم نشده یا هر بهونه دیگه نمیدونم  

ولی خوش به حال همه اون معتکفایی که دلشونو میسپارن به خودت  

چند روزی خوشی و ناخوشی کار و گرفتاری هاشون رو بی خیال شدن  

فقط به خاطر تو  

من دلمو به چی خوش کنم خداجونم  

خدایا از گناهای من و درد دلهام  فقط تو خبر داری 

صدام بزن  

شاید این دفعه گوشم بشنوه  

خواهش میکنم صدام بزن  

دستمو بگیر و تنهام نذار از این همه تنهایی میترسم

نظرات 11 + ارسال نظر
abi021 جمعه 24 خرداد 1392 ساعت 01:19 http://abi021.blogfa.com/

{گل}

هانیه پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 19:15

سلاااااااااااااام علیکم شطوری ؟یوقت بروز نشیا با این وبلاگ مسخرت اه اه اه هه هه هه هاهاها هوهوهوهوهی هی هی هی بی زحمت بروزشو تا رغبت کنم سرت بزنم

سلام خانم بی رغبت غر غرو
والله این بلاگ اسکای بعضی وقتا به سرش میزنه میخاد تغییرات ایجاد کنه مثلا
یه چتد روزی ما رو میذاره سرکار
اینه که من بلاخره تونستم بعد چند روزی بیام
و این وبلاگم از تنهایی و کپک زدگی در بیارم
هه هه هه هاهاها هوهوهوهو هی هی هی هی
عجب خنده سختی داری تو بشر

طاهری پنج‌شنبه 23 خرداد 1392 ساعت 08:48 http://shahid-hasan-taheri.blogfa.com

سه گل روییده اندر باغ احساس
گل سوسن گل لاله گل یاس
گل اول که ماه عالمین است
عزیز فاطمه نامش حسین است
گل دوم نگر غرق است در فضل
امیر مرتضی نامش ابا الفضل
گل سوم گل میعاد باشد
امام چهارمین سجاد باش
سلام بر شما دوست عزیز
با عرض تبریک به مناسبت اعیاد شعبانیه یاداوری میکنم امشب دهمین یاسین رو در شب میلاد با برکت امام سجاد علیه السلام قرائت میکنیم
شاد و سالم باشین
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
یاعلی
[گل][گل][گل]

طاهری دوشنبه 20 خرداد 1392 ساعت 15:36 http://shahid-hasan-taheri.blogfa.com

ختم جمعی قرآن کریم به مناسبت فرا رسیدن ماه پر خیر و برکت شعبان

و میلاد منجی عالم بشریت مهدی موعود (عج)

به نیت سلامتی و تعجیل در ظهور حضرت ولی عصر (عج) و برای شفای

همه ی بیماران.

دوستانی که تمایل دارند در این طرح شرکت کنند و در ثواب معنوی

آن سهیم باشند به وبلاگ شهید حسن طاهری مراجعه نموده و جزء انتخابی

خود را مشخص نمایند.

ضمننا زمان اتمام ختم قرآن پایان ماه شعبان می باشد.

اجرتان با امام زمان علیه السلام

اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

لیلیا یکشنبه 19 خرداد 1392 ساعت 17:29 http://yeksabadsib.blogfa.com/



تنهایی هاتون پر از خلوت خدا.

شیرین جمعه 17 خرداد 1392 ساعت 12:31 http://www.romantic6370.blogsky.com/

http://tasisat-fani.blogfa.com/
اجرای تاسیسات و لوله کشی ساختمان

نرجس یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 18:57 http://riaze93.blogfa.com

عالی بود

سلام نرجس جان
عیدت مبارک
امیدوارم دفعه دیگه اومدی
آدرس دقیق تری بذاری
بیام بهت سر بزنم شرمندت نشم
آخه نتونستم وارد وبلاگت بشم

نگار یکشنبه 12 خرداد 1392 ساعت 07:51 http://kholaseyebaran.blogfa.com/

کـ ــاش اون لحظــ ــه ای کــه

یکــ ــــــــی ازتـــــــ میپرســــه حالـتـــــــ چطوره

و تــ ــــــــــــو میگـــــــــــــــے خوبم

کســـــــےباشـــــــه که محکم بغلت کنه

و بگــــــــــــــه میدونم خوب نیستــے

هانیه چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 19:41

دستش را که بالا بردی ، دلم ریخت.

۸ سال مثل باد از جلو چشمانم گذشت.

یادش بخیر چه شور و شوقی داشتیم.

همه مسخره مان می کردند.

متلک بارمان می کردند که : نصفه شبی تبلیغات می چسبانید که چی؟

معلوم است رای نمی آورد!

قد و قواره اش به این حرف ها نمی خورد…

خودتان را خسته نکنید!

اما ما خسته نبودیم.اصلا ما خسته نمی شدیم.

تو حرف آقایمان را می زدی ، دلمان خوش بود عزیزمان بعد از مدت ها نفس راحتی می کشد و لبخندی می زند.

چطور خسته می شدیم در حالیکه لحظه به لحظه لبخندش از ذهنمان می گذشت.

گذشت …

دستش را که بلند کردی رفتم به دورانی که نگرانت بودیم.

به دورانی که کارمان شده بود نگاه کردن به محاسنت که چطور سفید می شوند و متوجه نیستی!

رفتم به دورانی که بوی رجایی در شهر پیچیده بود.

مردم میگفتند "خدا خیرش دهد ، دلمان را شاد کرد.خیلی شبیه رجایی ست!”

کارمان شده بود دفاع کردن از تو.دیگر بلبل زبان شده بودیم.

برایمان فرقی نداشت اتوبوس و مترو و تاکسی.

کسی از تو بد میگفت ، جوش می آوردیم و بی توجه به حرف هایش فقط از خوبی هایت آسمان ریسمان بهم می بافتیم.

به خدا ، نترس شده بودیم! مثل تو …

احساس می کردیم هر کلمه ای که از تو دفاع می کنیم ، داریم از آقایمان دفاع میکنیم.

دلمان خنک بود که فدایی آقا هستی ، تا اینکه سر و کله ی آن وصله ی ناجور پیدا شد و دمق مان کرد.

دیگر حس و حال بحث کردن نداشتیم مثل قبل.

دیگر حسی نمی ماند وقتی راه و بی راه کنارت می ایستاد و می دیدیمش.

و باز هم گذشت …

دستش را که بلند کردی ، دنیا روی سرم خراب شد و رفتم به آن روزی که مولایمان میگفت نظرت به نظرش نزدیک تر است.

چه فریادهایی که که از شوق به تکبیر بدل می شدند و چه اشک هایی که از شادمانی روی گونه ها می ریخت.

چه روزهای شیرینی بود.

اما حیف که زود گذشت …

دستش را که بالا بردی ، دلم شکست.

دلم شکست و دیگر امیدم ، نا امید شد.

همیشه با خودم میگفتم یک روز می شود دوباره برمیگردی.

دستش را رها میکنی و دوباره دست در دستانمان می دهی و با غرور "توانستن” را صرف می کنیم.

امیدوار بودم تا اینکه تا دستش را بالا بردی …

دستش را بالا بردی و کارم تمام شد و …

اشک در چشمانم حلقه زد!

محمدرضا چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 18:32 http://mamreza.blogsky.com

ان شالله همیشه خدا هواتو داشته باشه

طاهری چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت 11:12 http://shahid-hasan-taheri.blogfa.com

سلام
خوبین انشالله
فردا شب یاسین یادتون نره
اللهم عجل لولیک الفرج
التماس دعا
یاعلی[گل]

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد