-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آبان 1392 13:30
صدای پای محرم می آید دوباه سر کوچه مان پرچم عزا آویختند وباز صدای نوحه می آید : (خدارو شکر محرمتو دوباره دیدم آقا جون ) ومن دوباره هر شب به مهمانی تو می آیم روضه کوچه ما ساده و بی ریاست نه غذا می دهند و نه زنها با سر ووضع آنچنانی به هم فخر می فروشند ! ساده وبی ریا مثل حرم خودت ! همان جایی که زیر گنبدش همه حاجتها روا...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 10 آبان 1392 13:28
صدای پای محرم که می آید آری صدای پای خودش است، دل های عاشقان آزادگی و حریت،شیفتگان عقیده و جهاد، مشتاقانسرور و سالاری شهیدان، حسین بن علی(ع) را هوایی می کند.شوری در سرهای شوریده می افتد و جان ها گرم سوگی عظیم می شود. کودک و پیر و جوان، زن و مرد، مسلمان و مسیحی و کلیمی، هر که باشی، محرم با بیرق های سرخ و سیاهش، با نوحه...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 1 آبان 1392 15:35
( ایمان ، عشق ، محبت ، صداقت ، ایثار ، وفاداری ، عدل ) ... بــــــــــــــــــــوق ... شماره مورد نظر در شبکه زندگی انسانها موجود نمی باشد، لطفا" مجددا" شماره گیری نفرمایید ! . . . . هفت شماره دیگر ( دوست ، یار ، همراه ، همراز ، همدل ، غمخوار ، راهنما ) ... بــــــــــــــــــــوق ... مشترک مورد نظر در دسترس...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 25 مهر 1392 23:32
آقا بی مقدمه بگویم که شرمنده ام ؛ بی محابا بگویم در حق شما ولی زنده و حجت خدا بر روی زمین کوتاهی کرده ام ؛ بگویم که حتی یک در صد از وقتی را که برای گناه گذاشته ام و نفس خود را تباه ساخته ام هم برای شما که گر نبودید نابود می شدم وقت نگذاشته ام . آقا جان خوب می دانم وقتی غروب دوشنبه ها نامه ی اعمال من گنه کار را دریافت...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 21 مهر 1392 10:23
حسین جان چیزی دیگه به محرمت نمونده مداحی که گذاشتم برا وبلاگم بیشتر از هرکسی دل خودمو بیتاب میکنه میخام یه حرفی بزنم ناراحت نشی از دستما اونایی که هنوز حسرت دیدن کربلاتو دارند و هنوز قسمتشون نشده مثل خودم که تا پارسال قسمتم نشده بود با خودم گفتم همین یه بارشم خوبه آرزو به دل نمیرم ولی این حرف زبون کجا و این دله ......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 20 مهر 1392 11:09
حجت الاسلام دانشمند : اگر من از مظلومیت رهبر بگویم شاید دلتان خون بشود ، خیلی مظلومند ایشان . این موضوع را من با یک واسطه می گویم . با یکی از محافظ های آقا در حرم امام رضا (ع) روبروی ضریح،دو به دو با هم بودیم گفتم از آقا چه خبر ؟ میگفت ما روزهای دوشنبه، ( این را میگفت و گریه میکرد ) می رویم به خانواده شهدا سرکشی...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مهر 1392 17:00
گاهی ، وقت خداحافظی از کسی خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! » مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه ! ... مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی ! مواظب خودت باش یعنی نگرانتم ! مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم ! مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت ! مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده! مواظب خودت باش یعنی......
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 13 مهر 1392 17:00
گاهی ، وقت خداحافظی از کسی خواسته یا ناخواسته میگیم : « مواظب خودت باش ! » مواظب خودت باش یعنی فکرم پیش توئه ! ... مواظب خودت باش یعنی برام مُهمی ! مواظب خودت باش یعنی نگرانتم ! مواظب خودت باش یعنی دوستت دارم ! مواظب خودت باش یعنی به خدا می سپارمت ! مواظب خودت باش یعنی از الان دلم واست تنگ شده! مواظب خودت باش یعنی......
-
.....
جمعه 12 مهر 1392 12:30
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 11 مهر 1392 11:57
حکـــــــــــــــــــــایت من… حکایت کسی بود که عاشق دریا بود اما قایقـــــــــــــــــــــی نداشت… دلباخته سفر بود اما همسفـــــــــــــــــــــر نداشت… حکایت کسی بود که زجر کشید اما ضجـــــــــــــــــــــه نزد… زخم داشت اما ننالیـــــــــــــــــــــد… گریه کرد اما اشک نریخـــــــــــــــــت… حکایت من حکایت کسی بود...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 6 مهر 1392 14:03
ای کـاش وقتــی " خـداونـد " در کافـه ی محشــر بگـوید چـه داشتــی ... ؟ حسیــن(ع) سـربلـند کند و بگـوید : حسـاب شد مهـمان مــن ...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 30 شهریور 1392 21:35
هرچه جلف تر تیپ بزنی آرایش غلیظ تری داشته باشی لباسای تنگتر بپوشی و موهاتو بیرون بذاری نه اینکه بهتر و خوش تیپ تر باشی نه اصلا اینطور نیست فقط به چشم یه کالا به تو نگاه میکنن پشت سرت میگن عجب تیکه ای تو رو در درجه یه انسان نمیبینن حالا دوست داری چطوری در موردت قضاوت کنن
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 شهریور 1392 09:48
کاش میفهمیدی اونی که برای به دست آوردن محبت تو حاضره تنش رو در اختیارت بذاره فاحشه نیست و اونی که بخاطر به دنبال خودش کشوندن تو تنش رو ازت میدزده باکره نیست... من به فاحشه بودن ذهن زنان باکره و باکره بودن ذهن زنان فاحشه ایمان دارم دکتر شریعتی
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 شهریور 1392 09:47
می گفت.... ما نسل "غیرت روی خواهر" و "روشنفکری روی دوست دختریم" نسل کادوی یواشکی، نسل پول ماهانه vpn، نسل شینیون زیر روسری نسل خوابیدن با sms، نسل درددل باغریبه مجازی ، نسل جمله های کوروش و دکتر نسل ترس از منکرات، نسل سوخته حال من برایت می گویم... "ما" نسل "غیرتیم" روی...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 27 شهریور 1392 09:29
خدایا بارها به تو غر زدم ببخشید خب چیکار کنم جز تو کسی رو ندارم من اگه ده تا خواهر و برادر هم داشته باشم بازم میام سراغ تو چون دلم میگه تو بهترین خدایی من که نمیتونم بهترین بندت باشم ولی امیدوارم بدترین نباشم بازم مثل همیشه کمکم کن
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 24 شهریور 1392 13:16
روزی در تقویم خواهند نوشت: تعطیل-روزفرج مهدی فاطمه وبعد در مدینه کنار ساختمان نیم کاره ای تابلو زیر را میبینیم: پروژه حرم مطهر بی بی دو عالم حضرت فاطمه زهرا کار فرما: قائم آل محمد پیمانکار: یاران حضرت مساحت: وسعت دل تمام شیعیان به امید آن روز... عشق فقط عشق علی رهبر فقط سید علی. جانم فدای رهبرم سلامتی آقاامام زمان و...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 23 شهریور 1392 08:58
سلام رضاجان ضامن آهو آخ که این روزا همه دست به دست هم دادند تا دلم رو بشکنند تلویزیون که بارگاه و حرم باصفاتو نشون میده جایی هم میرم از شانس من همه اونایی که به پستم میخورن همه میخان بیان مشهد دوست داشتم ولادتت مشهد باشم برای یه بار هم که شده توی شلوغی باشم از همه بدتر اون تصمیم سفری بود که یه ماهی آقاسیدم نقششو کشیده...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 شهریور 1392 20:15
سلام عموجان خیلی دوست دارم برای یه بار هم که شده بیایی تو خوابم باهام حرف بزنی نصیحتم کنی یعنی من اینقد بی لیاقتم که برای یه بار هم به خودت اجازه نمیدی بیای به خوابم نمیگم هرشب ولی بعضی شبا به تو فکر میکنم و میخابم تا شاید به خوابم گذری کنی من خودم میدونم بی لیاقتم گناهکارم ولی خب هنوز امیدم رو از دست ندادم من منتظر...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 20 شهریور 1392 12:19
امروز سومین سالگرد ازدواجمونه سیدجان تو اینقد سرت شلوغه که نه وقت نشستن پای کامپیوتر داریو نه حالشو خبری از وجود چنین وبلاگی هم نداری خیلی خوشحالم همسری مثل تو دارم به وجودت افتخار میکنم هرچند مدرک دیپلم داری ولی سطح هوش و درک تو اینقد بالائه که من جرات نمیکنم تو رو مقایسه کنم با افرادی که لیسانس دارند اگه یه روز به...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 19 شهریور 1392 21:01
سلام خداجونم من به داشتن خدای خوب و مهربونی مثل تو افتخار میکنم تویی که قدرت داری بدترین بنده هات رو به اشد مجازات برسونی ولی هرگز این کار رو نکردی بلکه به راههای مختلف اونا رو کمک کردی راهنمایی کردی و هرگز فرصت توبه و بازگشت به سوی خودت رو ازشون نگرفتی چرا تو اینقد خوبی و ما اینقده بد چرا ما تو موقع شادی ها به فکرت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریور 1392 03:21
التماس به خدا عزت است : چرا که اگر اجابت شود ، رحمت است و اگر رد شود ، حکمت است . اما التماس به بنده خدا ذلت است : چرا که اگر اجابت شود ، منت است و اگر اجابت نشود خفت است .
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریور 1392 03:03
از خدا پرسیدم: خدایا چطور می توان بهتر زندگی کرد؟ خدا جواب داد :گذشته ات را بدون هیچ تاسفی بپذیر، با اعتماد زمان حالت را بگذران و بدون ترس برای آینده آماده شو . ایمان را نگهدار و ترس را به گوشه ای انداز . شک هایت را باور نکن و هیچگاه به باورهایت شک نکن . زندگی شگفت انگیز است فقط اگر بدانید که چطور زندگی کنید مهم این...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریور 1392 03:00
خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدرآرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود. این متن رو میذارم از طرف خواهری برای برادرهمسنگرش تا بخونه و به نتیجه ای خوب برسه انشالله به خواسته ای که در دل داری برسی یاعلی
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریور 1392 02:56
خدا تنها روزنه امیدی است که هیچگاه بسته نمیشود تنها کسی است که با دهان بسته هم می توان صدایش کرد با پای شکسته هم می توان سراغش رفت تنها خریداری است که اجناس شکسته را بهتر برمیدارد تنها کسی است که وقتی همه رفتند:میماند وقتی همه پشت کردند آغوش می گشاید وقتی همه تنهایت گذاشتند محرمت می شود و تنها سلطانی است که دلش با...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریور 1392 02:19
سلام شهید بزرگوار صدای من خیلی دیر به شما میرسه بعضی وقتا به دوران جنگ به دورانی که شما بودین حسودیم میشه دورانی که همسایه ها همیشه به فکر همدیگه بودن بدون هیچ منت و چشم داشتی با ساده دلی و نیتی پاک بهم محبت میکردن چی شد اون دوران کجا رفتن اون آدمای بی توقع کجا رفتن اون آدمای صاف و ساده شما رفتید که چی بشه که چی ثابت...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 9 شهریور 1392 02:09
سلام خداجونم این موقع شب مزاحم نمیخای فکرکنم الان سرت خلوت باشه دوست دارم باهات حرف بزنم نمیدونم با وجود اینکه اینقد گنهکار و روسیاهم بازم با پرروئی میام پیشت تو از رگ گردن بهم نزدیکتری این منم از تو دورم خیلی کلافه ام حس یه نخ بیرنگ میون هزارتا نخ پررنگ رو دارم که دیده نمیشم ولی من همیشه امید داشتم و امیدوار هستم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 5 شهریور 1392 09:46
چند روزه توی اتاقم دارم از دوریت می میرم دل من هواتو کرده هی شمارتو می گیرم اگه برداری میفهمی کی پشت خط چشم به راته اونی که خودت رومیخواست حالاراضی به صداته انقدر میگیرمت شاید که برداری یه روز تو که از حال خراب من خبر داری هنوز نگو از یاد تو رفتم آخه قلبم بی گناهه لااقل یه لحظه بردار بگو اصلا اشتباهه زود قضاوت کردی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 شهریور 1392 12:08
سلام وبلاگ عزیزم چند وقتی هست که بهت سر نزدم فکر نکنی که بیمعرفت شدم زندگی من بعضی وقتا دچار تلاطم میشه و من هم تنها غرق شده این تلاطم های طوفانی ام من که تنهایی هامو با تو تقسیم کردم تو که تموم دردها و تنهایی های منو تنهایی تحمل کردی جور نبودن منو کشیدی دلم خیلی گرفته طبق معمول دست خودم نیست چیکار کنم ببخشید
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 مرداد 1392 14:21
زندگی چه با خلاف.چه بی خلاف.چه بر خلاف می گذرد گاهی اوقات دلم میخواهد خرمایی بخورم و برای خود فاتحه ای بفرستم شادیش ارزانی کسانی که رفتنم را لحظه شماری میکنند
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 11 مرداد 1392 13:48
نمیدونم با چه رویی تونستی چنین تهمتی بهم بزنی چطوری دلت اومد اینجور باهام حرف بزنی دلمو شکستی اشکامو دیدی ولی دلت نسوخت اما خدا صدای شکستن دلمو دید داغی اشکامو هم حس کرد نمیدونم دارم تاوان چی رو پس میدم با اون حرفات دلمو چنگ کشیدی زخمی کردی من میبخشمت چون خیلی دوستت دارم چون تحمل ندارم ناراحتیتو ببینم